جدول جو
جدول جو

معنی استر واش - جستجوی لغت در جدول جو

استر واش
اسبه واش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استرواح
تصویر استرواح
راحتی، آسایش، آسودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استروان
تصویر استروان
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطربان، استربان، قاطردار، استردار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تَرْ)
استربان. بغّال. قاطرچی
لغت نامه دهخدا
(اَ تَرْ)
بار استر. بار قاطر: و خلفای عباسی سه استروار زر به امیرالجیوش که امیر عساکر بود فرستادند و مالهای دیگر بپذیرفتند. (نامۀ حسن صباح در جواب نامۀ ملکشاه)
لغت نامه دهخدا
(لُ اَ)
بوی برداشتن. (منتهی الارب). بوی بردن. خم گرفتن گوشت. (تاج المصادر بیهقی). بوی گرفتن. بو گرفتن. (وطواط).
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دراز کردن شتربچه گردن را میان دو ران مادر تا شیر خورد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از استرواح
تصویر استرواح
بو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرواح
تصویر استرواح
((اِ تِ))
آسایش جستن، آسایش یافتن، برآسودن، بو گرفتن، گندیدن
فرهنگ فارسی معین
گیاه خودرو، از انواع علوفه دام، دار واش
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه رونده و هرز که بر درختان جنگلی پیچد، نوعی علف، واش سپید
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف، خوراک دام
فرهنگ گویش مازندرانی